داستان لاک صورتی چهارمین داستان از مجموعه ی سه تار جلال آل احمد است.
خلاصه داستان:
هاجر زن ساده ی 25 ساله ای است، با شوهری دوره گرد که پس از 7 سال زندگی هنوز بچه ای ندارند و در یک خانه به همراه دو مستأجر دیگر زندگی می کنند. روزی هاجر بساط دست ی یک پسر را می بیند که لوازم آرایش می د و دلش می پرد برای ن یک لاک صورتی. با فروختن لباس های کهنه پول لاک را در می آورد. شوهرش-عنایت-پس از سه روز بساط ی به خانه برمی گردد و دیدن ناخنهای لاک زده ی هاجر کفرش را در می آورد و او را کتک می زند. همسایه ی آنها اوستا رجبعلی پینه دوز پا در میانی می کند و فردای آن روز، زن از شر لاک ناخن خلاص می شود.
نقد و بررسی داستان لاک صورتی :
برفستان داستان ,هاجر ,صورتی منبع
درباره این سایت